کد مطلب:313775 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:311

شجاعت حضرت امیرالمؤمنین
مقاماتش در جنگها مشهور و غزواتش معروف و مذكور است. در هیچ جنگی



[ صفحه 36]



نترسید؛ به اتفاق فریقین، كرار غیر فرار و غالب كل غالب بود. جنگهایی كه در زمان حیات پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نمود، گواه شجاعت بی نظیر او است. چنان كه غزوات دوران خلافت آن حضرت نیز چنین است، مانند (جمل) و (صفین) كه در لیلةالهریر زیاده از پانصد نفر و به قولی نهصد نفر را كشت و بهر ضربتی تكبیری می فرمود و در جنگ «نهروان» شجاعان و ابطال را حیران كرد.

در روایات قضایای بسیاری در قدرت و قوت حضرت وارد شده است، همچون: برداشتن سنگی عظیم از روی چشمه كه گروهی از برداشتن آن عاجز بودند، و ظهور جلالت و مقامات آن حضرت كه در روایات معتبره منعكس شده است.

در كشف الغمه اربلی آمده است: هنگام عزیمت به صفین، لشگر آن حضرت علیه السلام بی آب و تشنه شدند و به هر طرف دویدند آب نیافتند. حضرت علی علیه السلام لشگر را نزدیك دیری آورد و از صاحب دیر طلب آب نمود. راهب گفت: از اینجا تا آب دو فرسخ راه است. اصحاب اجازه خواستند بروند بیاورند، فرمود به آن حاجتی نیست.

سپس عنان مركب خود را به جانب قبله تاخت و در جایی كه نزدیك دیر بود، امر كرد مقداری زمین را كندند، سنگ بزرگی نمایان شد كه با هیچ وسیله ای به آن كارگر نمی شد آن را برداشت. امام علیه السلام فرمود سعی كنید آن سنگ را بردارید، اصحاب هر چه سعی كردند نتوانستند آن را حركت دهند.

حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام كه این بدید، از مركب فرود آمد و با دست خود آن سنگ عظیم را كه لشگر نتوانستند حركت دهند برداشته، از روی چشمه به دور انداخت. اصحاب به حیرت افتادند. آبی صاف و شیرین و سرد ظاهر شد. همه سیراب شدند و توشه برداشتند. حضرت بار دیگر آن سنگ را بالای چشمه نهاد و روی آن خاك ریخت.

چون راهب دیر آن حال را مشاهده كرد به خدمت امام علی بن ابی طالب علیهماالسلام آمد و پرسید: شما نبی مرسل یا ملك مقرب هستی؟ فرمود: نه من وصی پیغمبر مرسل، محمد بن عبدالله خاتم النبیین صلی الله علیه و آله و سلم هستم. راهب شهادتین گفت و شهادت به وصی بودن آن حضرت داد و به اسلام مشرف شد. حضرت سبب اسلام او را پرسید تا حاضرین بشنوند. راهب آنچه در كتب خود دیده و از علمای



[ صفحه 37]



خود شنیده بود راجع به آن چشمه و آن سنگ عظیم (كه محل آن را نداند و كندن آن را نتواند جز پیغمبر یا وصی او؛ آن شخص ولی خداوند است و مردم را به طرف حق می خواند) بیان كرد و عرض كرد: سالها در این دیر علما و احبار در انتظار او مانده و او را درك نكرده اند و اكنون بحمدالله من به آرزوی خود رسیدم و مقصود خود را یافتم.

حضرت علی بن ابی طالب علیهماالسلام پس از استماع این كلمات به شدت گریست و فرمود: الحمد لله الذی لم اكن عنده منسیا حمد خدا را كه من نزد او فراموش شده نیستم.

لشگر همگی حمد و شكر خدا را نمودند كه آنان را به مقام و جلالت حضرت علیه السلام آشنا ساخت.

سپس راهب در ركاب حضرت به جنگ رفته و شهید شد، رحمة الله علیه.

حضرت بر او نماز خواند و او را دفن نمود و برای او استغفار كرد.

از فضایل عجیبه و خوارق عادات آن حضرت اینكه، جمع بین الاضداد و تألیف بین الاشتات نموده بود، و صفات متضاده در حضرت جمع بود.

و ما أحسن ما قال الصفی الحلی فی مدحه علیه السلام



جمعت فی صفاتك الاضداد

فلهذا عزت بك الانداد



زاهد حاكم حلیم شجاع

فاتك ناسك فقیر جواد



شیم ما جمعن فی بشر قط

و لا حاز مثلهن العباد



خلق یخجل النسیم من

اللطف و بأس یذوب منه الجماد



در یك كلام، در تمامی صفات ممدوحه و فضایل نفسانی و كمالات معنوی بر جمیع مخلوقات - جز پسر عمش رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم - تفوق و برتری داشت.